جدول جو
جدول جو

معنی پیش رس - جستجوی لغت در جدول جو

پیش رس
کسی که پیش از دیگران بمقصد برسد
تصویری از پیش رس
تصویر پیش رس
فرهنگ لغت هوشیار
پیش رس
کسی که پیش از دیگران به مقصد برسد، پیش رسنده، آنچه پیش تر از وقت مقرر فرابرسد، میوه ای که زودتر از نوع خود به دست آید، نوبر
تصویری از پیش رس
تصویر پیش رس
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش رو
تصویر پیش رو
برابر، روبرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش رو
تصویر پیش رو
جلو رو، برابر، رو به رو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش رو
تصویر پیش رو
Precursor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
предшественник
دیکشنری فارسی به روسی
ผู้บุกเบิก
دیکشنری فارسی به تایلندی
अग्रदूत
دیکشنری فارسی به هندی
পূর্বসূরী
دیکشنری فارسی به بنگالی
آنکه از همگان زودتر رسد کسی که جلوتر از دیگران واصل شود: بمنزل رسد از همه پیشتر بود عزت پیشرس بیشتر. (هاتفی)، جوان شاب، میوه ای که بیش از میوه های موسم خود پخته گردد نوبر گلی که زودتر از فصل خود پدید آید: سخن بوسه که جنگست گل پیشرسش بچه امید من غنچه دهان عرض کنم ک (صائب) هم طالع بیدیم دین باغ که باشد سر پیش فکندن ثمر پیشرس ما. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی رس
تصویر پی رس
آنکه از عقب و از پی رسد آنکه از دنبال آید و ملحق گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی رس
تصویر پی رس
آنکه از پی برسد، آنکه از دنبال آید و به دیگران ملحق شود، پی رسنده، ازپی رسنده
فرهنگ فارسی عمید
پیش از دیگری رسیدنملحق گشتن قبل از دیگری، پخته شدن میوه زودتر از میوه های هم صنف خود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش فرض
تصویر پیش فرض
انگاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیش شرط
تصویر پیش شرط
پیش نیاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیش کش
تصویر پیش کش
اهداء
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیش ریز
تصویر پیش ریز
بودجه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیش از
تصویر پیش از
قبل از
فرهنگ واژه فارسی سره